پرتوهای زندگی

روز ها میگذرند ! دوستی و محبت ماندگار است!

پرتوهای زندگی

روز ها میگذرند ! دوستی و محبت ماندگار است!

شعر کلاغ و روباه

چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۱، ۰۵:۰۷ ب.ظ


زاغکی قالب پنیری دید

به دهان بر گرفت و زود پرید
بر درختی نشست در راهی
که از آن می گذشت روباهی
روبه پر فریب و حیلت ساز
رفت پای درخت و کرد آواز
گفت: به به، چقدر زیبایی
چه سری، چه دمی، عجب پایی
پر و بالت سیاه رنگ و قشنگ
نیست بالاتر از سیاهی رنگ
گر خوش آواز بودی و خوشخوان
نبدی بهتر از تو در مرغان
زاغ می خواست قار قار کند
تا که آوازش آشکار کند
طعمه افتاد چون دهان بگشود
روبهک جست و طعمه را بربود.

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۲۵
علی اکبری

نظرات  (۲)

واقعا زیباست فقط 1 سوال این شاعرش کیه؟
پاسخ:
سلام نمیدونم والله!!
۲۷ بهمن ۹۱ ، ۱۴:۲۰ پدرام شاکری نوا
همون محتوا امّا به وصفی دیگر!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی